سید محمد خاتمی: جامعه بزرگ ما حال و روز خوشی ندارد
تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۹۴۱۸۳
سید محمد خاتمی در دیدار اعضای حزب اتحاد ملت ایران اسلامی تاکید کرد: جامعه محوری و مردم گرایی ممکن است با شعارهای زیبا و عوام فریبانه باشد؛ همانکه به "پوپولیسم" معروف است. ولی جامعه محوری حقیقی عبارتست از درک مشکلات و نیازهای واقعی مردم و همدلی با آنان و تلاش برای رفع آنها.
به گزارش جماران، روز سه شنبه ۱۸ دی ماه اعضای شورای مرکزی، دفتر سیاسی؛ روسای ارکان و اعضای ارکان حزب اتحاد ملت ایران اسلامی با سید محمد خاتمی رییس جمهوری دولت اصلاحات دیدار و گفتگو کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سید محمد خاتمی در این دیدار خطاب به اعضای حزب اتحاد ملت گفت:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
از دیدار با اعضاء محترم شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران خشنودم و از حضورشان سپاسگزار و از اینکه با وجود همه بیمهریها و نیز فضای نامناسب و خزان زده عرصه سیاست و اجتماع همچنان در عرصه حاضرند، نشست میگذارند و بحث میکنند میتوان به آینده امیدوار بود. البته حضور و فعالیت همه نهادهای مدنی و همه حزبها و تشکلها با گرایشهای مختلف مغتنم است. امیدوارم نشست سراسریاتان نیز نتیجه مفیدی برای خودتان و برای جامعهای که آرمانهای بزرگ داشته و دارد، ولی در عمل خود را از آن دور میبیند، داشته باشد.
جامعه بزرگ ما که به لحاظ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... حال و روز خوشی ندارد این روزها ماتم زده هم هست. از عملیات تروریستی وحشتناکی که هفته پیش در کرمان رخ داد و تعداد زیادی از مردم عزیز را به خاک و خون کشاند و ویرانیهای فراوانی پدید آورد. گرچه ملت شریف ایران امواج سهمگین تروریستی را از دیرباز از سرگذرانده است، ولی این بار بلحاظ حجم و وسعت فاجعه و تعداد شهیدان و مجروحان و آسیب دیدن انبوه زنان و مردان و کودکان کم سابقه بود.
اجازه بدهید اندکی از مسائل روز فاصله بگیریم و به سرچشمه هائی که در پدید آمدن این وضع ناگوار تاثیر داشته اند نزدیک شویم.
ما در منطقهای بحرانی بسر میبریم. بحرانهای بسیار پر هزینه که نمونه آن را در آنچه امروز در غزه و فلسطین مظلوم میگذرد میبینیم. زنان و مردانی که از خانه خود رانده شده اند و اگر در خانه خود هستند همواره تحت فشار، تحقیر، سرکوب و در معرض کشته شدن و آسیب دیدن بوده اند، امروز تحت وحشیانهترین عملیات تروریستی هستند که مصداق نسل کشی، کشتار جمعی، نژاد پرستی، جنایت جنگی و هر عنوان دیگری است؛ و آنچه باعث تاسف است اینکه قدرتهای بزرگ هم از هیچ حمایتی، از این جنایت، کوتاهی نمیکنند و حتی جلو قطعنامه هائی که خواستار آتشبس فوری و امدادرسانی مناسب به مظلومان تحت فشار و غرقه در آتش و خون است نیز میگیرند. اقدام اسرائیل بارزترین مصداق ضدیت با حقوق بشر است و قدرتهای حامی او ادعا میکنند که مبنای نظم و کارشان اعلامیه حقوق بشر است و آنچه رخ داده است اینکه بزرگترین ناقضان حقوق بشر خود آنها و رژیمهای مورد حمایت آنان است.
از سوی دیگر در ایران شاهد عملیات ننگین تروریستی وحشتناک بودیم که به نظر میرسد عامل اجرای آن یک جریان واپسگرای خشن است که نام و عنوان اسلامیت را نیز دزدیده است. آیا همین دو حادثه (و البته حوادث فراوان مشابه آن) کافی نیست که درک کنیم دنیای ما دنیای خون، سرکوب، خشونت و ضدیّت با انسان است؟ چرا چنین شده است؟
من بعد از حمله تروریستی به برجهای دوگانه آمریکا و پنتاگون و نیز اعلام ائتلاف برای جنگ با تروریسم از سوی آمریکا گفتم: من دو سوی قضیه را نوعی تروریسم میدانم یعنی آنها را دارای منطقی میدانم که نتیجهاش همین است؛ و آن منطق اینست که هر کس با ما نیست بر ما است و هر کس بر ماست باید نابود یا تسلیم مطامع ما شود و یا هرکس با ما نیست کافر و مرتد است و باید از میان برداشته شود و این منطق از یک بینش وحشتناک در میآید. دوگانه خودی و غیرخودی؛ و خودی چنان دایره تنگ دارد که تقریبا همه کسانی که با سلایق و توهمات صاحب یا طالب قدرت مخالفند غیر خودی اند.
ما از گوشه و کنار میشنویم که دین از جمله عواملی است که به انسان هویّتی میبخشد که از آن خشم و خون و کین بیرون میآید. این قضاوت نادرست و جفایی است که به دین میشود. بلکه این هویتهای بسته، ناشی از توهمات و تعصبات خود گرویهای سودجویانه است که منشأ خشونت و جنگ میشود و صاحب آن از دین، از علم، از تکنیک و همه اینها ممکن است در جهت مقاصد شوم خود استفاده کند.
اگر کسانی، اقوامی و گروههایی پیدا شوند که اثبات خود را در نفی دیگری بجویند صاحب هویت بسته میشوند.
مولا امیرالمومنین در فرمانی که به مالک اشتر میدهد، میفرماید: تو (در مقام حاکم) مبادا نسبت به مردم (با هر گرایش و سلیقه و خصوصیت)، چون درندهای خون آشام رفتار کنی ... بلکه دلت را سرشار از مهر و محبت نسبت به مردمان کن که مردم دو دسته اند، یا هم کیشان تواند یا همانند تو در آفرینش. میبینید که امام، هویت ناشی از دینداری را در دایرهای وسیعتر قرار میدهد، انسانیّت.
انسانیت اصل است، قومیت، نژاد، جنسیت و حتی دینداری بر این اصل میروید و طبیعی است که فرع و شاخه نمیتواند و نباید اصل را از بین ببرد. چنین بینشی اگر حاکم شد آنگاه صلح، آرامش، همزیستی و عدالت برقرار خواهد شد.
اما انسان و انسانیتی که مدار و محور باید باشد فقط میلها و خواهشهای مادی نیست و انسانیت انسان در فایده مادی (Utility) خلاصه نمیشود. انسان از خرد، عاطفه و محبت برخوردار است و زندگی خوب برای همه انسانها است و برخورداری از مزایای مادی و معنوی حق همگان است.
بزرگی، چون ایمانوئل کانت که در نقد عقل نظری دائره و اعتبار آن را محدود میبیند و دستش را از رسیدن به "ذوات" کوتاه مینگرد، ولی برای انسان اصالت قائل است. ریشه اصالت او را در اخلاق جستجو میکند؛ و در مییابد که اخلاق بدون معنویت و بدون "امر متعالی" بی معنی است؛ و به خدا و به جاودانگی روح میرسد نه از طریق عقل نظری بلکه بعنوان لازمهی اخلاق و عقل عملی.
بهرحال انسان اصل است، ولی این انسان باید همه شئونش دیده شود. با کمال تاسف جهان امروز علیرغم ظاهر زیبایش در خیلی از جاها سرشار از خشم و خشونت و غارت است.
در کشورهای به اصطلاح غیر پیشرفته انسان مظلوم در معرض دو سرکوب است؛ سرکوب مستقیم یا غیر مستقیم. نرم یا سخت. قدرتهای توسعه طلب و سرکوب حکومتهای غیر مردمی. نکتهی آخر اینکه در میان جریانهای سیاسی جامعه ما از جمله اصلاح طلبان این پرسش جدی مطرح است که باید جامعه محور بود یا قدرت محور. من میگویم باید انسان محور بود. البته هیچ حزب و جریان سیاسی نیست که به قدرت چشم نداشته باشد. منتها بعضیها قدرت را برای خود میخواهند و بعضی دیگر قدرت را برای خدمت به جامعه و مردم لازم میدانند.
جامعه محوری و مردم گرایی ممکن است با شعارهای زیبا و عوام فریبانه باشد؛ همانکه به "پوپولیسم" معروف است. ولی جامعه محوری حقیقی عبارتست از درک مشکلات و نیازهای واقعی مردم و همدلی با آنان و تلاش برای رفع آنها.
جامعه محور و مردم مدار بودن مستلزم امور زیر است:
۱- انسان مسئول، خود را دقیقا در موقعیتی قرار دهد و ببیند که دیگران هستند و احساس او را درک کند.
۲- مشکلات و مسائل را دقیقا بشناسد. مردم نوعاً دردها را حس و مشکلات را احساس میکنند و ممکن است قدرت تحلیل و تبیین آنها را نداشته باشد، ولی روشنفکر مسئول علاوه بر درک مشکلات، باید بتواند آنها را تحلیل و تبیین و ریشه یابی کند و شناخت جامعه را نیز نسبت به آنها عمق ببخشد.
۳- تلاش کند برای یافتن راهحل مشکلات و رفع نیازها؛ و نشان دادن آن راه به مردم و نیز به حاکمیت و قانع کردن او برای توجه به آن و اگر نشد وادار کردن او (البته از طرق خشونت پرهیز) به اصلاح امور همراه با مردم. اینک که مجموعههای اصلاح طلب برخوردار از جبهه اند باید همدلی و هم آوائی نسبت به اصول و موازین مشترکی که جبهه حول آن پدید آمده است داشته باشند و حتی اختلافهای خود را که در جای خود محترم است بر اساس آن حل و فصل کنند. یکدلی و همصدایی جبهه خود یک اصل است.
منبع: فرارو
کلیدواژه: سید محمد خاتمی حزب اتحاد ملت قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل سید محمد خاتمی حزب اتحاد ملت جامعه محوری جامعه محور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۹۴۱۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دعای خیر عباسمیرزا در حق ناصرالدینشاه یکساله: پنجاه سال خوشیها ببیند
یکصد و بیست و هشت سال پیش در چنین روزی، ناصرالدین شاه قاجار در آستانهی مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری در سال ۱۲۷۵ خورشیدی (برابر با ۱۷ ذیقعدهی ۱۳۱۳ هجری قمری) به دست میرزا رضا کرمانی در حرم شاه عبدالعظیم در شهرری مضروب و مقتول شد. یادداشت زیر اشارهای به دوران طفولیت او و دعای خیر پدربزرگش، عباسمیرزا برای سلطنت پنجاهساله او است.
آقا محمدخان، پادشاه بلاعقب قاجار، پیش از مرگ نابهنگام خود، برادرزادهاش باباخان یا همان فتحعلیشاه را به ولیعهدی انتخاب کرد. او در زمان حیاتش، علاوه بر تعیین ولیعهدِ خود، جانشین برادرزادهاش را هم برگزید؛ آقا محمدخان، دختر فتحعلیخان قاجار دولّو را که قبلا برای برادرزادهاش باباخان خواستگاری کرده بود، به عقد ازدواج وی درآورد. هدف آقا محمدخان از این وصلت ایجاد التیام میان دو تیرهی قاجارها، یعنی قوانلوها و دولوها بود. با اینکه فتحعلیشاه فرزندان زیادی داشت، لیکن پسر چهارم او، عباسمیرزا را که حاصل همین وصلت بود بر فرزند ارشد او، محمدعلی میرزا دولتشاه، ترجیح داد و به ولیعهدی منصوب کرد. بدینترتیب مطابق سنتی که آقامحمدخان بنیان نهاده بود، عباسمیرزای جوان، به عنوان ولیعهد بر حکومت آذربایجان منصوب شد و همراه میرزا عیسی قائممقام فراهانی (مشهور به قائممقام اول) راهی دارالسلطنهی تبریز شد. زندگی کوتاه اما پر فراز و نشیب عباسمیرزا عمدتا در جنگهای طولانی با روسیهی تزاری و تثبیت مرزها در خراسان بزرگ سپری شد. او که از نوجوانی گرفتار بیماری بود، همواره نگران این موضوع بود که مرگ زودهنگامش (پیش از درگذشت فتحعلیشاه) موجب خروج سلطنت از خاندان او وراثت سایر فرزندان شاه شود از این رو در مکاتبات متعدد به خصوص در نامههایی که در سال پایانی عمرش برای شاه یا فرزندش محمدمیرزا نوشته، از این موضوع سخن گفته و فتحعلیشاه هم در پاسخ به او اطمینان داده که ولیعهدی از خاندان او خارج نخواهد شد. اما در این میان، چند نامهی غیر رسمی از او بهجامانده که خطاب به عروس ارشدش (مهدعلیای آینده و مادر ناصرالدینشاه) نوشته است. او در این نامهها ضمن احوالپرسیهای رایج، در حق «نور چشم» و نوهاش ناصرالدین میرزا دعا کرده که پنجاه سال سلطنت کند!
او در دستخطی به ملکه جهان مادر ناصرالدینشاه (مهدعلیا) چنین مینویسد: «نور چشم عزیزم ملکه جهان گلین خانم کاغذ شما رسید. از سلامت شما خوشوقت شدم. از نور چشمی ناصرالدینمیرزا نوشته بودید ملاحظه شد خداوند نگاهدار او باد امیدوارم با عزت و شوکت زندگی کند. سادات را محترم بشمارد، رعیت را احترام کند حقوق و خدمات همه نوکران را منظور داشته باشد. به محمدمیرزا هم آنچه نوشته بودم نکند در دنیا گرفتار، آخرت هم نخواهد داشت... زیاده فرمایشی نیست. والسلام.» (ثبت به شماره ۲۹۶ - ۱/۷۲۴/۱ - کتابخانه ملی ایران)
عباسمیرزا در دستخط دیگری که از مشهد برای مهدعلیا فرستاده، ضمن احوالپرسی، دعا میکند که ناصرالدینمیرزای یکساله (در زمان نگارش نامه) پنجاه سال سلطنت کند: «در خراسان تحت قبه حضرت امام ثامن ضامن علیهالصلوت والسّلام که دعا مستجاب است دعا میکنم خیرها و خوشیها و کامرانیها کند و از پدرش پنجاه سال خوشوقتیها ببیند با نصرت و عزت؛ به شرط آنکه تمام وصایای مرا رفتار کند...». (لاچینی، ابوالقاسم (۱۳۲۶): احوالات و دستخطهای عباس میرزا قاجار نایبالسلطنه، تهران، بنگاه مطبوعاتی افشاری صص ۵۵-۵۶)
او در دستخط دیگری به محمدمیرزا که در همین ایام نوشته، مجددا همین عبارتها را تکرار میکند: «در آستان حضرت رضا صلوتالله علیه استدعا کردم که دومرتبه آنجا شرفیاب شوم و مسئلت عزت و بقای شما و اولاد شما را کردهام... ایندفعه دعا میکنم که سالها شما راحت و با عزت و ناصرالدینمیرزا در سایه شما سلامت بوده، پنجاه سال بعد از شما خوشیها بیند...». (لاچینی، ص ۵۷)
درواقع منظور عباس میرزا از عبارت «پنجاه سال بعد از شما خوشیها بیند» جانشینی ناصرالدین میرزا به جای پدرش در مقام سلطنت است و همانطور که او خواسته بود، شاه آینده، نیم قرن بر تخت سلطنت نشست و نهایتا مصادف با جشن پنجاهسالگی سلطنتش به ضرب گلولهی میرزارضا کرمانی جان باخت.
۲۵۹57
*پژوهشگر تاریخ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901708